آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 6 | farid-arjmand |
![]() |
0 | 26 | partnovin |
![]() |
0 | 18 | fidarco |
![]() |
0 | 25 | farazmoshaver |
![]() |
0 | 29 | maryamgh63 |
![]() |
0 | 26 | adds |
![]() |
0 | 25 | adds |
صدای دل انگیز زندگی
سفره را جمع کردم ودر یخچال گذاشتم ولی ناگاه !! صدای دلنشینی و آهنگینی را شنیدم.
به مادر گفتم : می شنوید؟
گفت : چی ؟
گفتم: صدای آهنگی دلنشین می آید
مادر گفت: آنچه می شنوی ، قل قل سماور است و صدای گر گر بخاری ، صدای باد که شیشه های پنجره را می لرزاند ، صدای خش خش کاغذی که خواهرت روی آن می نویسد . صدای شستشوی ظرفهای من و صدای بوق و عبور ماشینها در خیابان است .
گفتم صدای دیگر هم هست
صدای آهنگین شما که داشتید حرف می زدید !
پدر گفت : و صدای گوش تیز کردن من که داشتم به حرف های شما گوش می دادم !
هر سه خندیدیم .
برچسب زده شده با : داستان , داستان کوتاه , داستانک , داستان آموزنده , داستان پندآموز , داستان های عاشقانه , داستان عشقولانه ,